مقاله

 

سپیده کفایی  90471021

عنوان مقاله : میم وبازیگر میم

 

مقدمه

در اصل ریشه ی پانتومیم بر میگردد به زمان انسانهاي اوليه ؛ قبل از پيدايش خط و گفتار
زيرا آنها براي برقراری  ارتباط با هم و راضي نگه داشتن نيروهاي فوق بشري دست به اجراي مراسمات و حرکات خاصي مي زدند.

 اما اگر به صورت اجرايي و شکل تئاتري آن را پي بگيريم به روم مي رسيم.

در روم رقاصي به اسم تلستس بود که بدون بر زبان اوردن کلام به طرز شگفت انگیزی به توصیف داستان هایی می پرداخت.

هنر پانتوميم در واقع نوعي  نمایش بدون کلام و با اغراق است که داراي شیوه های  متفاوتی است ميم؛لاميم؛ميمودرام؛ميمودي ناميک؛باله و....
در پانتومیم نباید لب ها را حرکت داد، یعنی نباید لال بازی کرد، حرکات باید آن قدر گویا باشد که ابدا احتیاجی به حرف زدن با لب ها نباشد ، زبان پانتومیم زبان بین المللی است به همین دلیل  در هر سرزمین به سادگی می توان آن را فهمید 0

پانتوميم داراي دانش نظري و تئوري است " سايلت دراما " ( نمايش در سكوت ) . كه در اولين تقسيم ‌بندي به سه دسته كلي تقسيم ميشود :

1-پانتومیم

2-نمایش بی کلام

3- موسيقي و حركت

كه داراي تعاريف و دسته‌بندي جداگانه‌اي هستند.

 

نمايش بي‌كلام ( مي مودرام ) :داراي متن است . حد اندازه متن از يك پاراگراف تجاوز نميكند و در كل كار از عناصر تئاتري استفاده ميشود مثل : نور ، دكور ، گريم ، لباس ، ...... يك نمايش كامل است كه تنها كلام را از آن حذف كرده‌اند..


موسيقي و حركت :در اين حالت تبديل نت‌هاي شنيداري به رفتارهاي حركتي كه براساس يك عنصر يعني " ريتم " شكل ميگيرد. موسيقي و حركت ميتواند هم قصه داشته باشد و هم بدون قصه باشد. وقتي فاقد داستان باشد و نخواهد موضوعي را القا كند تبديل به " رقص " ميشود . در اين حالت رقص نمايشي مدنظر است .

" آدام دارينوس " مي‌گويد : " رقص و پانتوميم دوقلوهاي بهم چسبيده‌اند كه فاصله آن‌ها كمتر از تار موست".
تفاوت اين دو در كل ميتوان گفت كه : در رقص ، رقصنده از زمين كنده ميشود و اوج ميگيرد . اما ، در پانتوميم، بازيگر با زمين در ارتباط است .

بازيگر يا ايماگر پانتوميم بايد نشانه‌ها و كدهايي را با نشانه‌گذاري استفاده كند كه تماشاگر آنرا درك كند. ايماگري كه رقص نداند ايماگر نيست . ايماگر ميتواند رقصنده باشد اما رقصنده ، نمي‌تواند ايماگر باشد 

3-پانتوميم :

پانتوميم به پنج دسته تقسيم ميشود .

1-مايم فيگوراتيو

2- مايم تشريحي

3- مايم كاربردي

4- مايم عروسكي

5- مايم ماشيني يا ربوتيك

بازيگري در تمام جنبه‌هاي آن در يك كلام خلاصه ميشود و آن كنترل است :

كنترل حس ، كنترل بدن ، كنترل كلام .

به كسي بازيگر ميگوئيم كه اين عناصر را دارا باشد و بتواند آن‌ها را كنترل كند .

 

1-مايم فيگوراتيو

يك كنترل و ايستائي‌هاي بدن در اشكال مختلف و متفاوت براي زمان‌هاي متفاوت . گاهي فيگور درحد چند ثانيه يا حتي چند دقيقه است كه درهمان حال بماند .

فيگور يا ژست يا ژستوس يوناني‌ها يا ژستورال حالتي است كه بايد داراي معنا باشد و مخاطب بايد بتواند مفهومي از او دريافت كند . با كنترل بدن و تعادل براساس تنفس بوجودد مي‌آيد .

2-مايم تشريحي

يك موقعيت توصيف ميشود . اين ساخت موقعيت در " مايم " با ساخت موقعيت در تئاتر كاملا متفاوت است . يكي از ويژگيهاي پانتوميم بدون متن بودن آن است و يك طرح پانتوميم حداقل يك جمله است .
" مارسل مارسو " مي‌گويد : " تمام متن يك پانتوميم درحد سه يا چهار كلمه است مثل ، پيت به رستوران ميرود "‌.
متن‌هايي كه براي جلوه " ايما " مي‌نويسند فقط خلق يا گفتن يك موقعيت است زندگي كاراكتر از نقطه
A تا نقطه B ( كل زندگي ) نيست بلكه برشي فقط بين A و B است.

 

3- مايم كاربردي

در اين نوع مايم از دو ايماگر ديگر به بالا استفاده ميشود كه " ايماگر اصلي " را ياري مي‌كنند و ميتوانند جنبه اشيا ، صخره ، ... باشند.

 

4- مايم عروسكي

مايم عروسكي به دو دسته : الف - عروسك كوكي ب - عروسك خيمه شب بازي تقسيم ميشود . در مايم عروسكي با مايم غير عروسكي تفاوت عمده  ای دارند و آن اينكه ، در مايم عروسكي مفاصل بدن به شش مفصل تقليل پيدا مي‌كند .

1-مفصل گردن

2- مفصل دو دست

3-مفصل دو پا

4- مفصل كمر

كه مجموعا شش تا ميشود . در مايم عروسكي حركت افقي و عمودي باهم اتفاق مي افتد . در مايم عروسكي كوكي ، حركات كاملا شكسته ، تعداد مفاصل شش ، حركات متصل است . در مايم عروسك خيمه شب‌ بازي ، تعداد مفاصل شش ، حركات منقطع است و حركات كاملا شكسته نيست .

 

5- مايم ماشيني يا ربوتيك

تركيب محورهاي حركتي وجود ندارد . حركات افقي و عمودي باهم اتفاق نمي‌افتد يعني ، تعداد مفاصل زيادتر است اما ، ديگر نرمش حركتي عروسكي در آن وجود ندارد .

متن اصلی

 جایگاه  پانتومیم در تئاتر

                                       

پانتوميم براي آموزش بازيگر از اصول بسيار جد‌ّي بهره مي‌گيرد. به اين علت است كه بسياري از بازيگران دنيا در مراحل مختلف آموزشي از شيوه‌هاي پانتوميم براي پرورش تخيل و پرورش بدن استفاده مي‌كردند. به همين علت است كه از جايگاه بالايي در مدارس آموزش بازيگري برخوردار است.

جذابیت میم

اگر نمایش میم از جذابیت داستانی برخوردار نیست پس گیرایی ان را در چه چیز باید جستجو کرد؟

رمز گیرایی میم در شیوه اجرایی ان نهفته است 0

در نمایش پانتومیم نحوه اجراست که همه چیز را تحت الشعاع قرار می دهد نه داستان نمایش ونحوه اجرا چیزی است که نوشته نمی شود 0

یک نمایش میم کامل باید 6ویزگی اساسی ر ا داشته باشد

1-شادی

2-خنده

3-ضرباهنگ

4-پویایی

5-جذابیت

6-هیجان

این نمایش صحنه ی غافلگیر کننده ای ندارد همه ی چیزهایی که در ان می بینیم چیزهایی هستند که پیشاپیش می دانسته ایم 0 ترتیب توالی وقایع کاملا قابل پیش بینی است وذهن نقاد در این نمایش بیشتر فهرستی از وقایع می بیند تا ابداع وخلاقیت0 بنابراین سیر ماوقع را نمی توان یک داستان دانست بلکه اگر بخواهیم به مفهوم داستان وفادار بمانیم باید بگوییم چیزی در مایه داستان است0میم حاصل تلفیق واقعیت با هنر است که در دل یک هنر تجلی میابد :

واقعیت انرا باور پذیر می سازد وهنر موجب ارامش بیننده می شود .بنابراین میم هنری است که به کمک ان اسوده به این می اندیشیم که چگونه خارج از حیطه ی هنر بهتر عمل کنیم.

تمامی تکنیک های پیشرفته ای را که برای دور شدن از واقع گرایی مورد نیاز است بازیگر میم در اختیار دارد.

اما روی صحنه واقعیتی که حرف اول را میزند بدن اوست .

انچه را که سایر هنر ها خواه از طریق کلمات خواه از طریق سنگ مرمر و خواه به کمک رنگ به ما می گویند میم باید (انجام دهد) واین دومین واقعیت است.

ممکن است پانتومیم را نفهمیم اما همین که ان را فهمیدیم از طریق ان خودمان را بهتر می فهمیم .

 .

 

 

 

 

 

 

اولویت بدن بر چهره ودست ها

در میم بدنی اندام های بیان عبارت است از  پیش از همه خود بدن سپس بازو ها ودست ها وسرانجام چهره0 علت اینکه بدن در اولویت است این است که اندام های بیان در بدن بزرگ هستند در حالی که اندام های بیان احساسات در چهره کوچک اند 0 بدن سنگین است وبازوها سبک 0

اگر در یک اثر هنری بزرگی فیزیکی عناصر علت اصلی عظمت و شکوه معنوی ان اثر نباشد لا اقل یکی از شرایط تجلی ان است0

بدن ما

روح انسان در جستجوی تساوی است در حالی که جسم ادمها شرایط برابر ندارد0 برای روح همه ی چیز ها برابرند 0 انسان به عنوان بیننده در جستجوی وزن و ضرباهنگ و تقارن و تعادل است ودر واقع وجود اصل تساوی منوط به وجود همه ی اینهاست 0

بدین ترتیب اگرچه روح ما خواهان تساوی  و برابری است جسم ما چنین نیست0 عدم برابری در جسم انسان ها ناشی از چند چیز است

1-مفصل بندی 2-کشش عضلانی 3- قدرت عضلات 4- سختی اندام های بیان هنگامی که لازم است به اندازه کافی سخت باشند0مفصل بندی

ذهن انسان مفصل بندی ندارد به همین دلیل هر حرکتی در ذهن به اسانی و بدون مواجهه با هیچ مانعی انجام میگیرد 0

اندیشه انسان میتواند هر نوع زاویه وتیزی را به دلخواه خود خم و راست کند0

اگر بدن بخواهد حرکات خود را با حرکات اندیشه تنظیم کند در خواهد یافت که مفاصلش در برخی موارد به شدت نافرمانی میکنند ودر برابر اراده و اندیشه مقاومت می نمایند0

اگر جسم بخواهد حرکت خود را با حرکت اندیشه تنظیم کند انوقت به نابرابری هایی در قدرت عضلات پی خواهد برد که او را وامیدارند تا در هنگام کاهش سرعت سرعت خود را افزایش دهد ویادر حین افزایش سرعت حرکت خود را کند نماید ودر نتیجه هیچ گاه با سرعت یکنواخت و ثابت حرکت نکند 0

 به طور مثال عدم یکنواختی در قدرت عضلات را میتوان در موارد زیر مشاهده کرد

1-همان پاهایی که هنگام بازگشت از حالت خمیدگی تکیه گاه بدن میشوند در درجاتی از حرکت خود قدرت کمتری نشان میدهند تا در سایر درجات همان حرکت 02-روی هر ران ضعیفتر ودر عین حال سزیعتر از پشت همان ران است0

سوگندی که بازیگر میم یاد میکند این چنین است 0

(من سوگند یاد میکنم که هر کار ممکنی را انجام بدهم تمام ممکن را انجام بدهم و چیزی جز کارهای ممکن را انجام ندهم )

چیزی جز کارهای ممکن نکردن یعنی هرگز این احساس را در تماشاگر به وجود نیاوریم که معجزه کرده ایم حتی اگر قادر به انجام چنین کاری باشیم . اما بازیگر میم باید سعی کند جمله ای را که کلمات به پایان نمی رسا نند به هر نحوی که شده تمام کند0

همین که از ادامه ی حرکت خودداری کند هر حرکتی منجر به ایجاد تعادل نا پایدار میشود زیرا

1-از سطح اتکای بدن کاسته میشود 0

2-عضلات و اعضایی که در حالت عادی به اسانی بدن ما را به وضعیت تعادل باز میگردانند سرگرم کار دیگر ی هستند0

 

بازیگر میم مجاز نیست که هر جا از فضا را به دلخواه اشغال کند دراین فضا خطوطی را که به صورت ایده ال تشخیص میدهد باید به صورت تخیلی ترسیم نماید0

سه خط اصلی باید در فضا ترسیم شوند  خط عمودی خط افقی وبین این دو جایی درست درمیانه ی انها  خط مورب 0

به این ترتیب میشود حدس زد که بسط وادامه ی این خطوط به چه صورتی در می اید این سه نوع خط جایی در پایین در سمت راست در سمت چپ وغیره باهم تلاقی خواهند داست0

این خطوط به منزله راه های هستند که در فضای اطراف بازیگر میم باز میشوند 0بازیگر میتواند در هریک از این راه ها جای گیرد وثابت بماند یا ان را طی کند وبگذرد0

ثابت همان طور که شمشیر در غلاف خود قرار میگیرد ان را صاف وبی حرکت نگه میدارد 0

ومتحرک مانند یک فنر 0 هر سطحی که به این ترتیب طراحی شود میتواند طی شود همان طور که برف پاک کن اتومبیل روی شیشه ان حول محور خاصی به حرکت در می اید 0

در مورد نقاطی که محل تقاطع خطوط ومحور های فضا هستند نیز قضیه به همین صورت است اگر ساعد عضوی باشد که خم میشود در این صورت محور ان یا ارنج خواهد بود یا نوک انگشتان یا حد فاصل بین این دو 0

چه فایده ای دارد که بازیگر میم بتواند به خوبی ادای یک ماشین رادر بیاورد؟

پاسخ اتی ین دوکرو هنرمند بزرگ وپدر میم بدنی به این پرسش این است

افراد زیادی به من گفته اند که بدون این تقلید هم میشود زندگی کرد  من نیز با انها موافقم اما انسان خیلی بیش از انکه فکرش را  بکنید رفتارهای ماشینی از خود نشان می دهد ماشین فرزند عقل است 0 دست کم میتوان گفت ساخته دست بشر است واین نکته هرچند چیزی را ثابت نمیکند اما جای فکر کردن دارد0 توانایی تقلید از ماشین به ما اجازه میدهد نقشی را بازی کنیم که به هیچ وجه یک کار اجباری نیست 0 زیرا اگر انسان مثل ماشین رفتار کند در واقع ضعیف است0

در جسم زنده میان قدرت یک عضو و وزن ان تناسب وجود دارد 0 واین تناسب همان نیست که در ماشین میبینیم 0 قدرت ماشین اصولا تعریف نشده است 0

از دید یک فرد نا وارد به هنر در حرکات ماشین هماهنگی محسوسی به چشم نمیخورد زیرا هماهنگی موجود در میان قطعات ان از نوعی نیست که ما میشناسیم 0

از دید جسم ماشین هیولایی بیش نیست 0

وبازیگر میم که باید کارایی بدن انسان رادر برابر موانعی چون وزن وسختی کار نشان دهد نمیتواند از ماشین به عنوان مدل بهره بگیرد0

به این ترتیب بازیگر میم نمیتواند برای تقلید واکنش در برابر یک هیجان ناگهانی از ماشین الهام بگیرد زیرا این نوع واکنش در واقع رفتاری است کاملا مقتصدانه0

برعکس از ماشین به عنوان مدلی برای تقلید عکس این کار اجباری و برای نشان دادن رفتار مخالف واکنش در برابر یک هیجان سزیع استفاده می کنند0

با تغییر ضرباهنگ وقدرت میتوان از ماشین برای تقلید رفتارهایی نظیر بی تفاوتی تحقیر عظمت جبر گرایی وظیفه وغیره الهام گرفت 0یعنی تقلید از هر چیزی مگر جدال انسان با ماده یا درگیری او با مشکلات و یا با اختیار0

به کمک ضرباهنگ وقدرت های متفاوت میتوان رفتارهایی از قبیل عادت ونیز جنون را از ماشین الهام گرفت.

اگر از یک مجسمه ساز خواسته شود که مجسمه خود را نه از روبه رو بلکه از پشت وبا چشمان بسته بسازد وی هنوز برای اطمینان از نتیجه کار خود میتواند از حس لامسه کمک بگیرد 0

اما بازیگر میم از حواس پنجگانه خود نمیتواند کمک بگیرد 0 چشم هایش فقط پیش رو را مینگرند 0وجسم پشت ان قرار دارد0گوش که فرامین موسیقی را برای اغاز هر حرکت یا انجام ان به رقصنده می رساند بازیگر میم رااز درجات مختلف فضا با خبر نمی سازد0

ایا می شود میم را به گفتار امیخت ؟

این فقط در صورتی ممکن است که هر دو انها به یک حد نارسا باشندوبه این ترتیب یکدیگر را کامل کنند.همانطور که اگر موسیقی را از یک ترانه ی زیبا و دلنواز حذف کنند کلامی که باقی می ماند نارسا به نظر می رسد .اگر موسیقی ترانه مذکور را حفظ کنیم وکلام را از ان برداریم نیز همین مطلب صادق است .

به این ترتیب میتوان کلام وحرکات پانتومیم را نیز با هم امیخت به شرط انکه هر دو انها فقیر ونارسا باشند.

هماهنگی میان اندام های بدن بازیگر میم

بازیگر میم هر چه حرکت خود را پیچیده تر میسازد به همان نسبت ایجاد هماهنگی میان اندام های در گیر در ان حرکت نیز پیچیده تر می شود 0 اما این پیچیدگی به تنهایی کافی نیست تا هماهنگی را به خلاقیت مبدل سازد0

به محض اینکه بخشی از بدن به حرکت در می اید سایر بخش ها نیز به دلیل مختلف نیاز به حرکت خواهند داشت0ممکن است حرکت فقط به خاطر جابه جا شدن باشد یا به منظور حفظ تعادل ویا صرفا برای رها شدن از وضعیت قبلی 0 مانند وقتی که تنه ی ما می چرخد ودست ها از هم گشوده می شوند وبه سمت بالا می روند تا برای ماندن در امتداد بدن زحمتی متحمل نشوند0

اندام هایی که امکان انجام حرکات سریع و نیز حرکات نرم وارام را دارند می توانند به صورت سلسله مراتبی طبقه بندی شوند گرچه هردو این حرکات برای بازیگر ضروری هستندوهر یک ارزش دیگری را بهتر نمایان می سازد .باید حرکات ارام را اصل قرار داد.یک حرکت نرم و ارام کند کردن حرکت وتکان خوردن چیز هایی هستند که ذهن را از متن منحرف نمی کنند .تنه مدت طولانی تری می تواند در وضعیت ثابت خود باقی بماند تا دست ها. در نتیجه وضعیت ثبات تنه می تواند خیلی بیش از ثبات دست ها طول بکشد .بنابر این حرکات تنه با کشیدگی نوعی از متن که حرکت کم و نا محسوس را ایجاب می کنند  به مراتب هماهنگی بیشتری دارد.

بدین ترتیب نتیجه می گیریم که حالت ووضعیت بدن در میم مقوله ای بسیار پر اهمیت تر از ایما و اشاره است وبه  ان ترجیح دارد.

میم هنری است که در حالت و وضعیت سکون نهفته از دید بیننده برایش لذت می افریند..

اما شیوه راه رفتن اغلب می تواند ان را تحت الشعاع قراردهد.

بازیگر باید به طرق گوناگون راه رفتن تسلط داشته باشد تا بتواند از این راه حالت های لازم را بیان کند .راه رفتن بی انکه به چشم بیاید تعیین کننده است .راه رفتن در واقع نوعی میم است که ظاهر میم را ندارد

راه رفتن روند کار را در حین بازی متوقف نمی کند تا از ان یک (صحنه نمایشی) بسازد. واز سوی دیگر راه رفتن در نمایش به طرزی نامحسوس ودر عین حال قوی طوری شخصیت مورد نظر را اشکار می سازد که هیچ عنصر دیگری در نمایش نمی تواند به این خوبی شخصیت اورا بر ملا نماید .

بازیگر برای انکه کار خود را به طور کلی بادقت همراه سازد بی انکه ذهن بیننده رااز متن منحرف نماید وباز برای انکه این کار را با قدرت و احتیاط کامل انجام دهد ودر عین حال زیاد جلب توجه نکند 4چیز را باید در اولویت قراردهد

1-تنه رانسبت به سایر اندام های بدن

2-حرکت ارام ونرم را نسبت به شکل های مختلف حرکات سریع

3-حالت ووضعیت بدن را نسبت به ژست واشارات کوتاه وحتی نسبت به حرکات

4-راه رفتن را نسبت به کارهای دیگر  

 

بازیگر میم که باید جهان را به تصویر بکشد شیوه های گوناگونی برای بازی دارد که اغلب باقبول هر کدام از این شیوه ها باید بقیه را کنار بگذارد 0

به محض شروع بازی چهره تعادل ناپایدار از بین می رود 0گاه اشیا و ابزارها واقعا روی صحنه هستند وگاه نیز بازیگر میم با ایجاد توهم در تماشاگر وجود ان اشیا را حقیقی جلوه میدهد 0 به این ترتیب استفاده از یک شیوه یا مناسب است یاخیر 0

گرچه دست ها(از مچ دست تا نوک انگشتان) اندام های خارق العاده ای نیستند اما شیوه استفاده از انها بسیار دشوار است البته اگر بخواهد از این شیوه بهره بگیرد0

شیوه به کار گیری چهره با ظرافت بسیار همراه است بازیگر خوب طنزرازهای زیادی در خود نهفته دارد0

هنر همه چیز را مجاز میداند به شرط انکه اگاهانه انجام شود 0از انجا که در هنر ما بدن انسان همان ماده ای است که هنرمند روی ان کار میکند پس باید بدن هم چون خمیری نرم در دست های اندیشه قرار بگیرد

 

 

چکیده

پانتومیم هنریست دارای قدمت دیرینه 0 در واقع پانتومیم نمایشی است بی کلام دارای حرکات اغراق شده. رمز گیرایی میم در شیوه اجرایی ان نهفته است لحظه شروع پانتومیم بسیار حائز اهمیت است0

در پانتومیم نحوه اجراست که همه چیز را تحت الشعاع قرار می دهد نه داستان نمایش . ونحوه اجرا چیزی است که نوشته نمی شود .مهمترین عامل در میم بدن وسپس چهره ودست هاست .بازیگر میم تنها باید کارهای ممکن را انجام دهد نه در تلاش معجزه کردن باشد بازیگر میم باید با استتفاده از نرمی بدن و انجام دادن حرکاتی که با تمرین بسیار حاصل میشود سعی در زیباتر جلوه دادن ان حرکات طبیعی داشته باشد. در میم بدنی اندام های بیان عبارت است از  پیش از همه خود بدن سپس بازو ها ودست ها وسرانجام چهره0 علت اینکه بدن در اولویت است این است که اندام های بیان در بدن بزرگ هستند در حالی که اندام های بیان احساسات در چهره کوچک اند 0 0 بازیگر میم مجاز نیست که هر جا از فضا را به دلخواه اشغال کند دراین فضا خطوطی را که به صورت ایده ال تشخیص میدهد باید به صورت تخیلی ترسیم نماید0بازیگر میم دارای دو ابزار مهم است بدن و تخیل . پانتوميم به پنج دسته تقسيم ميشود .

1-مايم فيگوراتيو

2- مايم تشريحي

3- مايم كاربردي

4- مايم عروسكي

5- مايم ماشيني يا ربوتيك

در پانتومیم به‌طور کلی می‌شود از داستانهای قدیمی، افسانه‌ای، و یا یک نمایش کامل و یا بداهه‌سازی درباره موضوعات روز، مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بهره گرفت و احساسات و تصورهای مختلف را به تماشاگر، القا کرد بنابراین می توان از طریق پانتومیم حرف خود را در هر کجا و برای هرکس بیان کرد بدون آن که لازم باشد یک کلمه بر زبان شاورده شود.

معرفی دو هنرمند بزرگ میم

اتی ین دوکرو (پدر میم بدنی ) استاد مسلم میم

 

دوکرو که بین سال های 1923تا1945 بازیگر سینما وتاتر بود حدود چهل نقش ایفا کرد ودر قالب شخصیت هایی برگرفته از اریستوفان/ روز تو/ شکسپیر/ بن جانسون/ تولستوی و ...برعهده داشت 0اما رسالت ودرخشش او با بازیگری میم بود او شغل های متفاوتی را تجربه کرده بود از قبیل قصابی لوله کشی ظرفشویی و ...در واقع به کمک ازمون فیزیکی مستمر است که دوکرو توانسته تئاتری را بنا کند که یگانه ابزار بیان ان بدن انسان است 0نخستین اجرای عمومی اش (زندگی بدوی ) نام دارد که در سال 1931که به همراه همسرش در تاتر لانسی روی صحنه اورد0)

مارسل مارسو

در 22ماه مارس 1923در شهر استراسبورگ در فرانسه به جهان امداز همان نوجوانیدوست داشت کمتر از گفتار کلامی استفاده کند و منظورش را بیشتر با میمیک بیان میکرد 0بازیگران بزرگ فیلم های صامت به ویزه چاپلین و باستر کیتون شوق بازیگری را در او بر انگیختند 0 24ساله بود که شخصیت موسیو بیپ را افرید شخصیتی نمایشی با پیراهنی راه راه وکلاهی با یک شاخه گل سرخ بر سر و صورتی چون گچ سفید 0

مارسل مارسو نمایش می داد می نوشت نقاشی می کرد واموزش می داد 0 شاگردان بسیاری از سراسر جهان که به هنر پانتومیم علاقه داشتند پرورش داد0

مارسو بزرگترین بازیگر پانتومیم جهان پس از هشتاد و چهار سالگی زندگی پربار وسراسر افتخار در 22سپتمبر2007میلادی در پاریس در گذشت . )

 

در نتیجه

 

میم هنر ی جدا از زندگی واقعی وروزمره نیست0 (همه ی مردم موسیقیدان ویا نوازنده نیستندهمانطور که همه انها مجسمه ساز وشاعر وپزشک هم نیستند0حتی کسانی که به این کارها اشتغال دارندنیز همیشه در حال انجام ان نمی باشند 0 در حالی که همه ی مردم حتی وقتی در خوابند ناخواسته به انجام میم می پردازند0 0 0بازیگرمیم بودن یا نبودن در حیطه یاراده ی ما نیست زیرا بی ان که بخواهیم و به ناچار بازیگر میم هستیم 0 اما امیختن میم به زیبایی ولطف چیزی است که به انتخاب و تصمیم ما بستگی دارد0

 

منابع ....

گفتارهایی در باب میم  - (حرکات نمایشی بی کلام)اتی ین دوکرو ترجمه دکتر پریوش صفا

پانتومیم- ترجمه ناصر اقایی

هنر جهانی پانتومیم  - مارسل مارسو ایه رینگ ترجمه کمال الدین شفیعی

 

 

 

 

روزنامه . تئاتر   . گذشته

تاثير عظيم و سرنوشت ساز مطبو عات جهان در عرصه هنر و بالاخص هنر تاتر و سينما نه تنها در دوران معاصر بلكه در سده گذشته ي ميهن ما نيز از لحاظ ترويج و رشد تياتر در خور تامل بسيار بوده است .

نخستين روزنامه ايراني اختر به مديريت اقا محمد طاهر تبريزي كه از سال 1292قمري در استانبول انتشار يافت با اگهي هاي نمايشي و مقاله هاي تياتري تماشا وتماشاخانه گذشته از ان كه مردم  ايران را با تياتر و تماشاخانه اشنا كرد نقش خبري تبليغي وتاريخي روزنامه رادر عرصه تياتر اشكار ساخت .

يكي ديگر از نويسندگان ومترجمين فعال روزنامه اختر ميرزا حبيب اصفهاني بوده است . ميرزا حبيب نخستين مترجم نمايشنامه ميزان تروپ مولير باعنوان گزارش مردم گريز است كه در سال 1869ميلادي در روزنامه تصوير الا افكار استانبول به چاپ رسانده است وي تحصيلات خود را در اصفهان اغاز كرد و چهار سال نيز در بغداد به اموختن ادبيات فقه و اصول پرداخت .

ميرزا حبيب با توجهات هوشمندانه به فضاي مذهبي ومخالفت با كارهاي نمايشي ضمن معرفي گزارش گونه تاريخ تياتر جهان تاكيدات بر حق به جا وصحيح بر مبناي ديني پيدايش تماشاخانه وتياتر داشت تاكيدات درستي كه متاسفانه به هيچ وجه مورد توجه ساير روشنفكران ودست اندر كاران بعدي قرار نگرفت . افسوس كه برداشت ها و تفكر هاي ديني انان محفوظ نشد و ادامه نيافت و تمامي پويندگان تياتر نوع اروپايي كشور ما از ان غافل ماندند.

چاپ دو اگهي يكي براي نمايش وديگري براي نمايشنامه از طرف روز نامه اختر نشان ميدهد كه دست اندر كاران روزنامه باهنر تاتر بيگانه نبوده و در صدد شناسايي وترويج ان هم بوده اند . به همين دليل بعد ها مقاله مفصلي به نام در بازي تماشا و تماشا خانه در شماره44و45 سال 1305قمري در دو شماره از طرف ميرزا به چاپ رسيد . اين مقاله در واقع اولين سندي است در تاريخ نمايش ايران كه راجع به تاريخ نمايش در جهان نگارش يافته است .

ميرزا حبيب اصفهاني فصل پنجم از سلسله مقالات غرائب عوائد ملل راكه در هر شماره به شرح و توضيح يكي از هنرها و علوم ممالك فرنگستان ميپرداخته اختصاص به هنر تماشا وتماشا خانه داده است . قسمتي از مقاله ميرزا

بدانكه تماشاخانه جاييست كه در انجا احضار صورت وقايع وتقليد انها ميكنند و شبيه انها را درمياورند . در زمان پيش شبيه و تماشا از بازيهاي بود كه در بلاد روم از جانب حكومت و باخرج كيسه ي او بر پا ميشد .تماشا گاه محضر خاص و عام بود و تماشائيان را نيز گذشته از اينكه از ايشان چيزي نميگرفتند دولت تحفه ي ميدادند چنانچه گفته اند روميان را از دنيا نان وتماشا بس بود . در بلاد بازده براي تماشاگاه خانهاي مخصوص مي ساختند . اما در بلاد ايتاليا و ساير بلاد روم به جهت اعتدال هوا در فضاي سر گشوده بازي ميكردند بازيگاه بايستي به قدري وسيع و فراخ باشد كه گنجايش همه حاضرين راداشته باشد .

ادامه نوشته

پشت شیشه ها

دو عروسك يكي قديمي وديگري جديدتر در يك ويترين مغازه قراردارند . بارفتن مغازه دار عروسك ها به حركت در مي ايند . عروسك قديمي رفتار هاي هرشب مغازه دار را باز گو ميكند

رفتش بازهم همون كارو كرد قفل كردن در سه دفعه تيليك تيليك تيليك مثل هرشب

عروسك جوان به او توجهي ندارد وبه اسمان خيره شده وبه تنها ارزوي خود كه رفتن تا كوچه رو به رويي است فكر مكند .

ولي عروسك قديمي اورا تحقير كرده وميگويد يك عروسك جوان فقط ميتواند ارزو كند . ما بايد طبق ضمانت نامه هايمان عمل كنيم همه عروسك هاي شركت عروسك هاي كودك اينطوري هستند .

عروسك جوان از اين همه تكرار به ستوه امده و به دنبال راه گريزي از اين وضعيت است . او در ميان حرف هايش مي گويد كه ديگر شركت عروسك سازي تعطيل شده ومن اخرين عروسك بودم .عروسك قديمي به شدت عصبا ني ميشود كه چرا تا الان اين موضوع مهم را به او نگفته بود. به همين دليل درگيري سختي ميان انها در ميگيرد .

بعد از لحظاتي سكوت ميان انها عروسك قديمي فرياد ميكشد كه ما ديگر ازاديم . در حال رقص و شادي كردن هستند كه ناگهان از حركت باز مي ايستند گويا چيزي را به خاطر اورده اند .

مغازه دار . . . . .

عروسك ها متوجه ميشوند كه با وجود صاحب مغازه هيچ كاري نميتوانند بكنند . بنابر اين به حالت هاي اوليه خو د باز ميگردند . صداي باز شدن درب مغازه به گوش ميرسد . . .

  زندگي تكراري دو عروسك از نسل هاي مختلف كه بازيچه دست مغازه داري هستند   .  عروسك جديد به دنبال راه فراري از اين موقعيت است . اما عروسك قديمي به اين زندگي تن داده و طبق ضمانت نامه ها عمل ميكند . در نهايت عروسك جوان متوجه ميشود كه  با وجود مغازه دار تلاش هاي او بي فايده است  .

 ما لعبتكانيم و فلك لعبت باز         از روي حقيقتي نه از روي مجاز      

رفتار ها و ويژگي هاي شغل هاي مختلف

       فالگير

 لهجه اي خاص داشت و بلند صحبت ميكرد بيشتر به دنبال دختران جوان راه ميافتا دهنگام صحبت كردن را با تكان دادن دستانش النگوهاي بزرگ وبدليش جيرينگ جيرينگ ميكرد چشمان درشت وسرمه كشيده اش جلب توجه ميكرد         

پزشك

  موهاي جلوي  سرش ريخته بود و عينكش را روي نوك بينيش قرارداده  هنگام صحبت كردن حرف س را نميتوانست به خوبي تلفظ كند

نجار

 مدادش پشت گوشش بود وخاك اره ها برروي موهاي پرپشتش پراكنده شده بود وقتي كه  حرف ميزد به مشتري اش نگاه نميكرد ومدام گلويش را صاف ميكرد

 سر پرستار 

در حال امرو نهي كردن پرستاران وكارمندان بود  چهره اي خشك وجدي داشت  وهنگام صحبت كردن ابروي چپش را بالا ميداد خيلي محكم وموقر راه ميرفت   و كفش هاي پاشنه دارش به او حس رياست بيشتري ميداد

راننده

 موهاي وسط سرش ريخته و پيراهن كرم رنگي به تن داشت  به دليل گرماي هوا با دستمال يزدي اش دائم درحال خشك كردن عرق هايي كه از صورتش سرازير ميشد بود از هر مسافري كه كرايه ميگرفت جمله خدا بده بركت را بر زبان مياورد

باغبان

 لكي بروي صورتش بو د وغمي در چهره اش موج ميزد  كلاه حصيري  قديمي اي به سر داشت  وبا  دستان  زمخت و پينه بسته اش در حال حرص كردن  درختان بود

مكانيك

چون سرش پايين ودر حال تعمير ماشين بود چهره  اش مشخص نبود  اما از نوع صحبت كردنش به نظر ميرسيد كه ادم جدي و عصبي  بود 

ارايشگر

 خانمي قد بلند وزيبا اندام كه ارايشي غليظ وزننده داشت حركات دستش خيلي تند بود و قيچي را طور خاصي به دست ميگرفت  وحرف هاي تكراري ميزد  

رييس بانك

  ارم بانك بروي يقه ي كت سرمه اي رنگش به چشم ميامد به محض اينكه يكي از سرمايه داراني كه در بانك حساب داشت وارد اتاقش شد به استقبال او رفت وخيلي گرم و صميمي  بااو صحبت كرد اما ابدارچي كه وارد شد با او خيلي توهين اميز حرف زد

وكيل

 مانتو سنتي زيبايي به تن داشت در حال دفاع ازموكلش بود صداي ظريفي داشت اما  خيلي محكم  صحبت ميكرد

نويسنده

موهاي فر وپر پشت و سيگاري گوشه ي لبش داشت   در حال نوشتن بود  اما تا چيزي مينوشت كاغذ را مچاله ميكرد              كاغذ هاي  مچاله شده ميزش راپر كرده بودند

نقاش

كلاهي به سر وروپوشي به تن داشت پالت دردست  عقب وجلو ميرفت  چشمانش را ريز ميكر د وبه تابلوي نيمه كارهاش نگاه ميكرد

مدير مدرسه

  با بچه ها صميمي ومهربان رفتار ميكردموقع سخنراني صدايش ميلرزيد و هرروز 1 مانتو ميپوشيد  

مشاور املاك

 مردي حدودا 50 ساله كه موهايش را رنگ كرده بود وبيش از اندازه حرف ميزد گاهي  با   فروشنده و  گاهي با خريدار در بيرون از مغازه حرف ميزد وسعي  در عقد معامله داشت

ابدارچي  قدي كوتاه وپوست سبزه اي داشت  موقع راه رفتن سرش را خيلي پايين ميگرفت  از لهجه اي كه داشت  ميشد حدس زد كه اهل خوزستان است 

نقاش ساختمان

   ته ريش داشت ودستمال ابي رنگي به سرش بسته بود  دو تا از دگمه هاي روپوشش افتاده بود روي تكه مقوايي نشسته بود  ومشغول گذاشتن لقمه در دهانش بود دستهايش را شسته بود اما رنگ در زير ناخن هايش به جا مانده بود    

معلم

 كيف خيلي بزر گي داشت ومقنعه هاي لخت وبلند سرش ميكرد اكثرا رژ قهوه اي بر لب داشت  هنگامي كه ميخواست چيزي بر روي تخته بنويسد دستمالي از كيف در مياورد وگچ را در ان ميگذاشت